بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

باور نکن

باور نکن تنهایی ات را
من در تو پنهانم، تو در من
از من به من نزدیکتر تو
از تو به تو نزدیکتر من

باور نکن تنهایی ات را
تا یک دل و یک درد داری
تا در عبور از کوچة عشق
بر دوش هم سر می گذارید

دل تاب تنهایی ندارد
باور نکن تنهایی ات را
هر جای این دنیا که باشی
من با توام تنهای تنها

هر جای این دنیا که باشی
من با توام تنهای تنها

من با توام هر جا که هستی
حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه، یک روز
با هم در این عالم نباشیم

حتی اگر یک لحظه، یک روز
با هم در این عالم نباشیم

این خانه را بگذار و بگذر
با من بیا تا کعبه دل
باور نکن تنهایی ات را
من با توام منزل به منزل

با من غریبگی نکن، با من که درگیر تو ام

منو درگیر خودت کن،
تا جهانم زیرُ رو شه،
تا سکوت هر شب من با هجومت روبرو شه،
بی هوا، بدون مقصد،
سمت طوفان تو می رم،
منو درگیر خودت کن، تا که آرامش بگیرم،
با خیال تو هنوزم،
مثل هر روز و همیشه،
هر شبِ حافظه من، پُر تصویر تو می شه،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار،
من مات تصویر تو ام،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار،
من مات تصویر تو ام،
من مات تصویر تو ام.
تو همین جایی همیشه،
با تو شب شکلِ یه رویاست،
آخرین نقطه دنیا تو جهان من همین جاست،
تو همین جایی و هر روز من به تنهاییم دچارم،
منو نزدیک خودم کن تا خودم رو یادم بیارم،
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه،
هر شبِ حافظه من، پُر تصویر تو می شه،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار، من مات تصویر تو ام،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار، من مات تصویر تو ام، من مات تصویر تو ام.

سلام بر رمضان

قال الله تبارک و تعالى:
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون.
خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید:
اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما نوشته (واجب) شد، چنانکه بر آنان که پیش از شما بوده‏اند واجب شده بود باشد که پرهیزگار شوید.  (سوره بقره آیه 183)

ســــلام ... باز ماه رمضان ... باز افطار ... باز سحر ... و باز صدای ربنای شجریان در سر سفره های افطار.
ماه رمضان امسال هم می آید و می رود... اما سعی کنیم به اهدافی که برای ما از روزه گرفتن گذاشته شده برسیم که همانا تکامل جسم و جان و روح انسان است در ماه رمضان نه تنها جسم انسان تصفیه و پالایش میشود بلکه قلب و روح انسان نیز اینچنین میشود در حدیث آمده است که : هر کس چهل روز عملش را برای خدا خالص گرداند چشمه های حکمت از قلبش به سوی زبانش سرازیر می شود. میتوان آغاز ماه رمضان را آغازی برای این چهل روز در نظر بگیریم...
بارها گفته اند و شنیده ایم که روزه آثار فراوانی از منظرهای مختلف دارد... امروزه ثابت شده که روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت بدن دارای فواید فراوانى است، و بالاخره این ماه، ماه خانه تکانى دل از گناه و آلودگى است. همه رو دعا کنید. من رو هم فراموش نکنید. التماس دعا.

او رفت تا بماند

خیلی سخته، دیگه طاقت دیدن هیچ چیزی رو ندارم، هر چی می بینم یادش می افتم.
اشکم می ریزه، ولی چه فایده، نیست که دلتنگیهامو ببینه.
نیست که تو بغلش گریه کنم. خدایا می دونم هیچی ندارم.
ولی همونم حاضرم بدم تا از پیشم نره.
نمی خوام، نمی خوام که بعضی ها می گن بره می فهمی که بیشتر دوست داره، این جوری بیشتر و بهتر ثابت می کنه.
نمی خوام دوریشو، همین جا همه چیز رو بهم ثابت کرد.
اینجا وجودشو بخشید به من، شماها هیچ کدوم ندیدید.
ولی من دیدم روزایی رو که به خاطر من خیلی کارا کرد.
دوستت دارم. بدون باهاتم. می مونم منتظرت تا هر وقت که تو بگی.
منو چشم به راه نذار. تا وقتی بیای آرزوی دیدن چشاتو با خودم همه جا می برم.
همه چیزمو می دم فقط از پیشم نرو.
به خدا نمی تونم. سخته دوریت.
سخته تحمل گذر روزا بدون دیدن تو.
سخته که بخوام ببینم روزام شب شد و ندیدمت. بگو منو یادت نمی ره.
بگو که بر می گردی و منو با خودت می بری.
برگرد تا با هم باشیم، همون جوری که می گفتی، برای همیشه.
همه زندگیم فدای یه نگات، برو اما زود برگرد...
تو رو خدا. زود دلم برای دیدنت، برای زل زدن تو چشمات، برای همه ی کارات تنگ می شه.
خدایا دارم از درد می میرم، چی کار کنم؟
خودت می دونستی برام سخته، چرا جلو پام گذاشتی، راهی رو که می دونی شاید توش کم بیارم.
چرا باور نمی کنی که بدون اون نمی تونم نفس بکشم.
خدایا چرا باورت نمی شه که اگه نفسم بره می میرم. چرا؟
مگه حرف منو قبول نداری؟
می دونم گناه کردم خیلی هم گناه کردم ولی،
خدایا می گن تو مهربونی اون قدی که هیچ کس نمی تونه تصور کنه.
پس چرا یه بار دیگه مهربونیت رو نشونم نمیدی؟
خدایا به من گفتن طاقت اشکای بنده هاتو نداری
من این همه اشک می ریزم هیچ٬ اون چی؟
اون که الکی اشک نمی ریزه، روی اونم زمین میندازی؟
خدایا زجه می زنم به درگاهت کمکم کن،
تحملش خیلی سخته.
خدایا مگه نمی بینی منو؟ دارم می میرم، چرا کمکم نمی کنی؟
من یکی که دیگه طاقت ندارم.
یعنی تحمل این که ببینمش و بفهمم وقت برای دیدن چشماش کمه، عذابم می ده.
لحظه ها خیلی با ارزشن، تا حالا شنیده بودم ولی هیچ وقت حتی یک لحظه هم بهش فکر نکرده بودم.
حالا که عزیزترینم داره از پیشم می ره، می فهمم،
می فهمم، که لحظه ها با ارزشن، می فهمم، که حاضرم همه زندگیم رو بدم تا بیشتر نگاش کنم.

نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت
تمام بال هایش غرق در اندوه و غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواه
ی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام, برگرد
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک قلب میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟
شاید به رسم عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

ای تو تنها خوب دنیا

بیا ای ناجی قلبم بی تو قلب من شکسته
این همون دل شکسته ست که به انتظار نشسته

ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم
با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم

عاشقم عاشق ترینم بگو که اینو می دونم
حالا که از عشقت دیوونم بگو که با تو می مونم

ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم
با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم

می خواهم از دست تو گهواره بسازم
سر بذارم روی دستات به سعادتم بنازم

می خواهم اون چشمای دریایی ت آیینه کنم
با نگاه توی چشمات دردم و تازه کنم

تو که نیستی دنیا تاریکه برای دل خستم
بی تو من تنهای تنها دل به خلوت تو بستم

ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم
با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم
ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم
با تو مثل یک ستاره بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم
بی تو من خاک زمینم ، بی تو من تنها ترینم

این متن ترانه ناجی، از فرمان فتحعلیان عزیز است که تقدیمش میکنم به عزیزترینم