منو درگیر خودت کن،
تا جهانم زیرُ رو شه،
تا سکوت هر شب من با هجومت روبرو شه،
بی هوا، بدون مقصد،
سمت طوفان تو می رم،
منو درگیر خودت کن، تا که آرامش بگیرم،
با خیال تو هنوزم،
مثل هر روز و همیشه،
هر شبِ حافظه من، پُر تصویر تو می شه،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار،
من مات تصویر تو ام،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار،
من مات تصویر تو ام،
من مات تصویر تو ام.
تو همین جایی همیشه،
با تو شب شکلِ یه رویاست،
آخرین نقطه دنیا تو جهان من همین جاست،
تو همین جایی و هر روز من به تنهاییم دچارم،
منو نزدیک خودم کن تا خودم رو یادم بیارم،
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه،
هر شبِ حافظه من، پُر تصویر تو می شه،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار، من مات تصویر تو ام،
با من غریبگی نکن،
با من که درگیر تو ام،
چشماتو از من بر ندار، من مات تصویر تو ام، من مات تصویر تو ام.
تبریک میگم به خاطر سلیقه زیباتون
سلام خیلی وبلاگ خوبی داری .
خیلی از این شعر خوشم اومد یه سر بهم بزن حتما حتما یادت نره
بای