بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

خیلی دوست دارم، خیلی...

 

هر چه زیبایی و خوبی که دلم تشنه اوست

مثل گل ، صحبت دوست

مثل پرواز ، کبوتر

می و موسیقی و مهتاب و کتاب

کوه ، دریا ، جنگل ، یاس ، سحر

این همه یک سو ، یک سوی دگر

چهره همچو گل تازه تو !

دوست دارم همه عالم را لیک

هیچکس را نه به اندازه تو !

غم تنهایی

چرا وقتی که آدم تنها می شه
غم وغصه اش قد یه دنیا می شه
می ره یک گوشه پنهون می شینه
اونجا رو مثل یه زندون می بینه

غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

وقتی که تنها می شم اشک تو چشام پر می زنه
غم می آد یواش یواش خونه دل در می زنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار

غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

می گن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغ ابرارو چوب می زنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه

غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه