بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

و چه عشقم سبک، که نسیمی بردش از یادت

 

چشمم تر است
که چرا شب برایم قصه عشق نخواند
که چرا روز خیالم به دلت چنگ نزد
که چرا ثانیه ها
نگاهم را به چشمت نبافت
و چه عشقم سبک
که نسیمی بردش از یادت
این همه وزنه عشقت به پام زنجیر است
زمینم خیس است
چرا در چهار دیواری که وفا از من و تو ساخت کنون من نیستم
چرا آنروز که گوشم از صدایت پر بود
روزی دیرین است
تو کنارم ولی
عصر یخبندان تنم نزدیک است
نگرانم شاید
که خیالت به غریبی سیر است
شیلا شعربافیان

چشمت روشن دردونه
ان شالله خودت حاج خانم بشی