بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

بی تو دل من پر از تمناست بیا...

دل من شکسته تر از شیشه های شهر شماست

نشو با من غریبه، مثل نامهربونا

سفر کردم که از عشقت جداشم،
دلم می خواست دیگه عاشق نباشم،
ولی عشقت تو قلبم مونده ای وای،
دلِ دیوونمُ سوزونده ای وای.
هنوزم عاشقم، دنیای دردم،
مثل پروانه ها دورت می گردم.
سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمی شه،
آخه عشقِ یه عاشق با ندیدن کم نمی شه.
غم دور از تو بودن یه بی بالُ پرم کرد،
نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد.
هنوز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری،
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری.
دلم، از ابر و بارون، به جز عشقِ تو نشنید،
تو مهتاب شبونه، فقط چشمام تو رو دید.
نشو با من غریبه، مثل نامهربونا،
بلا گردون چشمات، زمین و آسمونا.
می خوام برگردم اما می ترسم،
می ترسم بگی حرفی نداری
بگی، عشقی نمونده،
می ترسم بری تنهام بزاری.
هنوز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری،
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری.
تو را دیدم تو بارون، دل دریا تو بودی،
تو موج سبز سبزه، تن فردا تو بودی
مگه می شه ندیدت، تو مهتابِ شبونه،
مگه می شه نخوندت، تو شعر عاشقونه
می خوام برگردم اما می ترسم،
می ترسم بگی حرفی نداری
بگی، عشقی نمونده،
می ترسم بری تنهام بزاری.
هنوز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری.